مهتاب 9 ساله
صبح که می شود
شاید از تخت برمی خیزی
باز هم شانه ی لعنتی ات را بر می داری
و بر موهایی که به هم چسپیده اند
بوسه می زنی
چه فایده؟
هر روز همین آش و همین کاسه...
شاید هم بعد از شانه
لباس زرد و آبی ات را بپوشی
و به شانه بگویی:
تو موهای آهنی ات را چه طور شانه می زنی؟!
شانه گفت:حیف که زنگ زده ام
اما هنوز هم مو دارم!
شعر دوم)
عطر گل قاصدک
شعر تازه ی ستارک
ناز کردن ستاره
شعرهایی تازه داره
ناز گلکم!ستاره
مامان برات دوباره
شعرهایی تازه داره!