دو شعر از نرگس میر فیضی

نرگس ميرفيضي







 

 

 

 

 

 

 

دستاي لرزون و سرد

يه قابلمه شله زرد

زهرا چشاشو بسته

واي كه عجب كاري كرد


اگه مامان بفهمه

روي فرش سفيدش↓

لكه ي زرد افتاده؟...

كاشكي مي شد نديدش!


پنجره رو وا كنم؟

هوا چه خوب و عالي

مي گم عكس خورشيده

افتاده روي قالي!


يا نه!مي گم:مامان جون!

چقدر پرته حواسم

خراب كاري كردم و

كثيف شده لباسم!


ولي آخه اين جوري

كه كار خراب تر مي شه

آهان مي گم قالي مون

گشنه مي شه هميشه!


زهرا چشاشو وا كرد

به قابلمه نگا كرد

قابلمه رو قايم كرد

مامانشو صدا كرد:


مامان بيا نگا كن!

فرش سفيدو بردم

اجي مجي كردم و

يه فرش زرد آوردم!!!





شعر دوم:
سلام منم يه مورچه
اومدم از تو كوچه
واسه يه لقمه غذا
شايد يه كم كلوچه!

تموم خانواده
حتي نوزاد لونه
سه روزه آواره ان
خيلي گرسنمونه

حتي جايي نداريم
سر بذاريم بخوابيم
الان سه روزي مي شه
پخش و پلا رو آبيم!

مي گن يكي از شما
يه سيل آب آورده
نصف فك و فاميلم
رو آب افتاده مرده!

غذاهارم برده آب
كاش همه اونجا بودين
كدومتون آبو ريخت؟؟
شما چقد حسودين!

حسودي تون مي شه كه
همه مي ريم سر كار
همه خواهر برادر
هيچكي نمي شه بيمار

حالا كه نصفمونو
كشتين و نفله كردين
وقتي قدم مي زنين
زير پا رو بگردين!

ملكه هم لگد شد
زير دست و پاهاتون
عين يه گله گوسفند
مي ريزين تو خيابون!

هر چيو برمي دارين
خسته مي شين خيلي زود
زور هر كدوم از ما
قد ده تا مورچه بود!

نون خدا رو هر روز
بيخود مي ريزين بيرون
ما صب تا شب مي گرديم
دنبال يه تيكه نون!

كي حرفمو گوش مي ده؟
باز همونم!يه مورچه!
خسته شدم غر زدم
بازم مي رم تو كوچه!

گزارش تخلف
بعدی