آزاده بشارتی


شعر از آزاده بشارتی
ازاده بشارتی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


 
 
 
 
 
 
 
 
 

پرنده ی کوچولو هی ناز نکن
من خودمم فکر حیاط و باغم
توو فکر سبزه فکر اون دور دورا
فکر سفر توو فکر اتفاقم
پرنده ی کوچولو غصه نخور
آب و دونت از خودمم بیشتره
حق نداره هیشکی بهت بخنده
حق نداره هیشکی جلوت بپره!
به من نگاه کن، خودمم پرنده ام
گاهی کنارت توو قفس می شینم
گاهی باهات تا خود صبح می خندم
به من نگو: کنار تو غمگینم
به من نگو جای پرنده بالاست
به من نگو که اون بالا زمین نیست
باید که باورت بشه بجز من
هیشکی به فکر تو ، نه ! اینچنین نیست
یه عمریه دسته ی صندلیته
پرنده ی کوچولو انگشت من
به فکر دنیای جدیدی نباش
اینجا ته ِ خطه! بمون پشت من!
گزارش تخلف
بعدی